وقتی تصمیم هشام برکات دادستان جدید مصر را در روزنامهها میخواندم که چگونه علامه قرضاوی را در لیست کسانی قرار داده است که باید در ورودیهای سواحل مصر چه از راه هوا، دریا یا خشکی در لیست افراد تحت پیگرد قرار گیرد شگفتزده شدم. در عین حال یک مبنع قضایی ناشناس این تصمیم را به این بهانه که قرضاوی قتل سربازان مصر را تحریک کرده و در مسایل این کشور مداخله کرده است توجیه میکند. جالب است که دادستان از بخش تحقیقات سرویسهای امنیتی خواسته است تا بگویند که قرضاوی در این امر دست داشته است. در طول سالها اشتغال در کارهای حقوقی، وکالت و مشارکت در مسایل سیاسی دشمنان نظام از اسلامگراها و... ندیدهام که دادستان در حق یکی از شهروندان مصری که مخالفت یا جرمی از او صادر نشده است چنین حکمی صادر کند حال او شخصیت گرانسنگی چون یوسف قرضاوی را در لیست افراد تحت پیگرد قرار میدهد. آشکار است که این تصمیم چقدر زشت و خفتبار است و در تعامل با شخصیتی چون قرضاوی چه میزان خارج از حدود لیاقت او صورت میگیرد. اگر جناب دادستان محبت کند و تماسی با دفتر شیخ بگیرد و او را به صرف یک فنجان چای دعوت کند شیخ بافاصله دعوتش را خواهد پذیرفت.
نکته اینجاست که دادستان با توجه به شایعاتی که رسانهها پخش میکنند حکم میکند و ما بارها در هر دوره از حکومت مصر از دادستان خواستهایم تدابیر قانونی لازم را به گونهای اتخاذ کند که بتوان آن را پیام موجهی دانست که در رسانهها پخش میشود. چه جنایاتی که افسران پلیس مصر در حق شهروندان مرتکب شدند و کسی در آن دخالت نکرد. چه تعداد از شهروندان مصری در تظاهرات مسالمتآمیز در مقابل گارد ریاست جمهوری کشته شدند و همین صحنه در برابر بنای یادبود سپس در میدان رمسیس و سپس در رابعه و میدان النهضه و سپس در مسجد فتح تکرار شد بدون اینکه دادستان از اختیارات خود در پیگرد قاتل و دستگیری او و بازپرسی و محاکمهی او استفاده کند و در این راستا قدمی بردارد. این تفاوت موضع،؛ قانون ماکیاولی دادستان و سیاست یک بام و دو هوای او را کاملاً آشکار میکند. روزنامهی الاهرام وقتی حمله به این شیخ والا مقام را دنبال میکند در این راستا کمترین ملاحظهای نسبت به سن، جایگاه، تلاش و کوشش او ندارد؛ تنها به این خاطر که استاد علامه مورد هجوم همان کسانی قرار گرفته است که ایشان در خطبهای در مسجد عمر بن خطاب آنان را به «بیادب» توصیف کرده است. به همین خاطر خواهان محاکمهاش شدهاند و مدعی هستند که وی به مردم مصر اهانت کرده است. اینان چه حقی دارند که به نام مردم مصر سخن بگویند باید از خودشان بگویند بدون آنکه نامی از مردم ببرند.
دهنکجی به عالمی دینی در حد علامه قرضاوی تنها به خاطر آنکه چیزی را که حق است آشکارا میگوید و در این زمینه نظرش را بیان میکند چه توجیهی دارد تا اینکه مسأله به توهین و بیاحترامی به نظر شیخ و تأثیر او در عموم مردم مصر منجر شود که به علامه و روش میانهروانهی او اعتماد دارند؟ چیزی که باعث خشم آنان شده است و علامه را به تحریک قتل تظاهرکنندگان در رابعه و النهضه متهم میکنند تنها آن است که ایشان از حامیان مشروعیت خواسته بود ایستادگی کنند اگر چه به بهای جانشان باشد. آیا این بدان معناست که ایشان قتل و خونریزی را تحریک کرده است؟ همهی ما به فرزندانمان که در تظاهرات یا تحصن حضور مییابند میگوییم «همانند فرزند مقتول آدم باشید نه مانند فرزند قاتلش».
این کینهتوزان بدانند که قرضاوی جایگاهی دارد که مردم مصر به او افتخار میکنند حتی کسانی که با نظرش مخالفند. ایشان در بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی، در عربستان سعودی، اردن، مراکش، برونئی، مالزی، قطر و دوبی مورد استقبال قرار میگیرد. ملک عبدالله دوم نماد استقلال درجهی نخست را وی اعطا کرد. ایشان بیش از ۱۲۰ اثر علمی و فقهی دارد و کتابخانهی اسلامی سرشار از آثار گرانسنگ اوست. از شخصیتهای مؤثر در جهان عرب و اسلام است و در سطح جهان از میان بیست دانشمند و متفکر به رتبهی سوم دست یافته است.
هنوز به سن ده سالگی نرسیده بود که قرآن کریم را از بر کرد، وارد دانشگاه الازهر شد و تا متوسطهی عمومی را با رتبهی عالی در آنجا گذارند و در میان همشاگردان خود به مقام دوم دست یافت. سپس به تحصیل ادامه داد تا حایز رتبهی اول شد و به درجهی ممتاز رسید و سپس با درجهی نخست به مدرک دکترا نایل آمد. در دورهی عبدالناصر هم از ابراز حق باکی نداشت و به خاطر مواضع خود سه بار بازداشت شد. در برابر موضع تند تکفیریها به شدت ایستادگی کرد و کتابهایی در این زمینه نوشت و این پدیده را به چالش کشید و حامیان آن را به اعتدال فرا خواند. اینجا بود که حکومت به استاد نزدیک شد و جایگاه و روش اعتدال وی را گرامی داشت. وقتی کودتا آغاز شد و مشروعیت قانونی مورد تعدی قرار گرفت، تغییر موضع دادند و آنچه را از فقه و حکمتش میگفتند عوض کردند و حتی از جای دادن ایشان در ضمن کبار علمای الازهر ابراز پشیمانی کردند. اختلاف نظر نباید معیار حمله به صاحبان اندیشه و شخصیتهای ممتاز دارای جایگاه جهانی مانند علامه یوسف قرضاوی باشد.

نظرات